وضعیت شیعه در مدینه طیبه
وضعیت شیعه در مدینه طیبه
وضعیت شیعه در مدینه طیبه
(از سال 1341ش)
مدینه به حسب موقع جغرافیائی از مناطق استوائی شمرده نمی شود [زیرا] ارتفاع مدینه منوره از سطح دریا حدود ششصد و نوزده متر است و خود مدینه در طول سی و نه درجه و پنجاه و پنج دقیقه شرق خط استواء و عرض بیست و چهار درجه و پانزده دقیقه از شمال خط استواء واقع شده، در تابستان حرارت سایه حدود چهل درجه فوق صفر و در زمستان نوعاً ده درجه بالای صفر است. روی این حساب مدینه از مناطق استوائی شمرده نمی شود؛ و چون منطقه كوهستانی است هوا نوعا صاف و روشن خصوصا طرف غروب هوا كاملا صاف است.
قسمت های شهر مدینه، آنچه در اطراف حرم است همه دارای كوچه های تنگ و خانه های عجیب و غریب چند مرتبه ای [طبقه ای] است و اصلاحات شهری نوعا در قسمت های شمالی شهر شده و عقیده دارم این قسمت از خانه های تنگ و تاریك جنوب حرم مطهر نبوی خوب است به همین صورت حفظ بشود؛ چون كه تمام این خانه ها منزل های صحابه بزرگ و ائمه بزرگ (ع) و اولاد آنها می باشد و هنوز به اسم آنها نامیده می شود و این آثار تاریخی باید به همین صورت برای عبرت و اعتبار محفوظ بماند و آنچه اصلاحات و تغییر وارد می شود در غیر این منطقه صورت بگیرد. هنوز خانه حضرت صادق و عده ای از سادات بنی الحسن در طرف جنوب مسجد نبوی و خانه اصحاب مخصوصا ابو ایوب انصاری باقی و به همین اسامی نامیده می شود. (رجوع شود به كتاب وفاء الوفاء فی اخبار دار المصطفی)
نفوس مدینه مركب از عناصر مختلفی است كه نوعاً از نقطه نظر ثواب از تمام نقاط و ممالك اسلامی در مدینه جمع شده اند. هر فامیلی را ملاحظه می كنید پس از چند پشت قطعاً به یكی از ممالك اسلامی یا غیر اسلامی می رسد كه نوعا برای درك فیض مجاورت مرقد مقدس نبوی از مملكت خود هجرت كرده و در مدینه و آنها كه تحمل بیشتری داشتند در مكه مجاورت اختیار كرده اند.
اخیراً در موقع انقلاب اكتبر عده زیادی از مسلمانان نواحی تركستان و شهرهای قفقاز و بخارا و تاشكند زندگی خود را رها كرده، به حجاز آمده اند و عموما اینها به زبان فارسی آشنا می باشند و تقریبا زمام امور اقتصاد و كسب های متوسط دست این مهاجرین تازه وارد است و اما مردمان اصلی حجاز نوعاً اهل كسب و جدیت در استنتاج نیستند و علتش هم این است كه در مكه و مدینه همه ساله از طرف حجاج و اهل خیر ممالك اسلامی خیرات ومبرات زیادی به طرف حجاز سرازیر می شود. علاوه، اوقافی كه اطراف ممالك اسلامی از طرف مردمان مسلمان متموّل ممالك اسلامی برای سكنه و مجاورین مدینه و مكه وقف شده، هر سال به حجاز می رسد و اینها طبعاً مردمان را تنبل بار می آورد و اگر كسی درست در اوضاع و احوال سكنه مكه و مدینه مطالعه بكند، كم و بیش مردم اصلی آنجا را تنبل و بی كار و گدا می بیند و در سایر مشاهد مشرّفه هم كم و بیش مردم اصلی سكنه آنجا همین طوری هستند. فعالیت و كوشش و كار نوعاً مال اشخاص غریب و كسانی است كه از جاهای دور آمده برای تحصیل تموّل كوشش می كنند.
از این جهت تموّل و سرمایه در دست غیر عنصر حجازی است، چناچه كارگری و عملگی و كارهای بی زحمت را هم مردمان بی بضاعتی كه از خارج حجاز مخصوصا از یمن و حضرموت و افریقا میآیند اداره می كنند. حتی باربری را هم همین غربا متصدی هستند.
سابقاً نخاوله ساكن مدینه نوعاً بنا بودند و بنائی ساختمان مدینه را اینها عهده دار بودند؛ در اثر تنبلی و از كار كم گذاشتن مثل بناهای مملكت ما، یمانیها و سائر ملل دیگر این كار را هم قبضه كرده اند.
در اثر همین اخلاط عمیق، زبان حجاز عربی صحیح نیست. من مكرر خطبای حجاز را دیده ام كه موقع نطق هم غلط صحبت می كنند.
لغت فعلی حجاز مركب از لغات مختلفه دنیا است كه صورت عربی شكسته به آن پوشانیده شده است ولهجه نوعاً هندی است و علتش هم این است كه نژاد هندوستانی بیشترین مجاورین حجاز را تشكیل می دهد. این حرفی كه در میان ما معروف است و در بچگی شنیده ام كه مردم مكه و مدینه قرآنی حرف می زنند بی اصل است. روی هم رفته صحیح ترین لغت فعلی عرب كه كمتر مخلوط به زبانها دیگر باشد لغت نجدی است، چون این طائفه كمتر آمیزش با سائر طبقات مسلمان های جهان داشته اند. این است كه زبان آنها درست و نوعاً صحیح است.
باری قبلا به عرض رسانیدم كه عمده سكنه مدینه منوره و مكه مسلمان های ممالك اسلامی هستند كه برای تحصیل ثواب و تهیه توشه سفر آخرت با این دو شهر آمدهاند. متأسفانه در میان این مهاجرین مختلف و عنصرهای گوناگون كمتر شیعه پیدا میشود و شیعه حجاز عموما مردمان بومی همان حجازند كه از مدتها قبل توطن آنها در حجاز بوده و مهاجرین شیعه از ممالك مختلفه اسلامی كمر مجاور مدینه ومكه می شوند و آنچه از شیعه مهاجرت می كنند عموما به عتبات رفته، مجاور نجف اشرف و كربلا می شوند.
درست معلوم نیست از كی شیعه این انتخاب را كرده اند و گمان می كنم تعدیهای ناروائی كه به شیعه در حجاز می شده، و سیاست هم بی دخالت دركار نبوده، این صورت در اثر آن فشار وآن سیاست پیدا شده است.
علت عمده این محرومیت این است كه اهل سنت حضور در نمازها و مخصوصا نماز جمعه را لازم و شعار مسلمانی میدانند و كسی كه به نماز جمعه حاضر نشود جزء مسلمانان به حساب نمیآورند و شیعه نخاوله به نمازها و مخصوصاً نماز جمعه حاضر نمیشوند. این است كه حكومت باآنها مثل سائرملل مسلمان معامله نمیكند و چند نفر علمای بومی آن حدود كه گاهگاهی در مدت چند سال میان آنها یافت شده، هم عوام خودشان را به اصول تقیه درست آشنا نكردهاند و شاید حكومت آن روز هم آن قدر پافشاری برای رعایت اصول مسلمانی نمیكرد؛ این است كه نخاوله هم به این شكل درآمدند، بر خلاف حكومت امروزی كه بسیار مقید به مراعات اصول عمومی اسلام ودر صورت تخلف سختگیر است.
در زمان سلطنت ملك سابق عبدالعزیز دستور به فرماندار مدینه داده بود كه اگر نخاوله مثل سائر مسلمانها به جماعت و جمعه حاضر شدند مثل سائر مسلمانها رعایت بشوند و الا در حكم مسلمان نباید باشند.
نخاوله میگویند كه ما از نژاد غلام و كنیزان حضرت سجاد علیه السلام میباشیم. رسم آنها مناسب با كار معروف فلاحت مدینه است؛ یعنی درخت خرما كه محتاج به تلقیح هر ساله است. اینها متصدی عمل تلقیح درختان خرما هستند و در مدینه معروف است كه اگر غیر این طائفه تلقیح بكند درخت خرما بارور نمیشود.
فعلا عنوان نخاوله در مدینه عنوان خوبی نیست و مردم سنی اگر بخواهند به كسی بد بگویند نخولی میگویند و این كاشف از سابقه طولانی عداوت بین آنها و اهل مدینه را میفهماند. به هر حال اینها از سكنه قدیم مدینه شمرده میشوند.
این دسته از سادات ناچار برای نماز جمعه حاضر میشوند، لذا مثل نخاوله مورد فشار حكومت و بغض مردمان مدینه نیستند.
دسته دیگری از سادات هستند كه از خارج حجاز به مدینه آمدهاند؛ اینها نوعاً كاسب و امورشان از تجارت و زراعت و كسب میگذرد و كمتر احتیاج به كمك دارند و اسم آنها در دفتر سادات مدینه نیست و اینها نسبتاً محترمتر از سادات نامبرده هستند و فشار حكومت نسبت به آنها خیلی كم و بیش بی احترام نیستند و اینها را حبوبی میگویند كه اصلا نجفی و اولاد مرحوم سید عمران هستند كه از سادات جلیل القدر و با كفایت ساكن مدینه منوره بوده و یگانه پناهگاه شیعه بود.
دسته سوم بدو یعنی مردم صحرا نشینیاند كه آمده و معاشرت با نخاوله كرده و شیعه شده و یا از شیعه اهل فرع كه نزدیك رابغ است، آمدهاند و در مدینه توطن كردهاند. اینها هم قریب دو سه هزار نفر میشوند و نوعا جزء رعیتهای بیرون شهر هستند و اطراف مدینه خانوادههائی هم یافت میشود كه شیعه هستند برای سختی زندگی محل خودشان را رها كرده، به مدینه آمدهاند و روی هم رفته شیعه مدینه را این سه دسته تشكیل میدهند و چون نوع شیعه، مردم تحصیل كرده نیستند و از طرفی حكومت مخصوصاً از غیر عنصر نجدی كمتر استخدام میكند و علل سیاسی دیگری هم در بین است كه اینها را از جامعه دور و از تشكیلات سیاسی و ملی بر كناره داشته است.
این هم ناگفته نماند كه بین راه مدینه و مكه یعنی چهل فرسخی مدینه زمینی است به نام وادی الفرع كه عموما مردم آن جا شیعه هستند و دارای زراعت و فلاحت هستند لكن در حجاز برای كمی آب زارعت صحیحی به معنای حقیقی خودش یافت نمیشود، اگر سالی بارندگی بشود محصول به قدری كه زارعین اداره بشوند به دست میآید و الا باید به سختی بگذرانند.
این را هم باید متذكر بشوم كه دستههای كوچك شیعه در اطراف مدینه زیاداست و اگر امسال وقت حسابی پیدا كردم صورت كاملی از عده شیعیان اطراف مدینه و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آنها تهیه كرده، با عده شیعیان مكه و وضع آنها و برای سال دیگر در همین نشریه منتشر مینمایم تا خوانندگان محترم درست به وضعیت آن حدود آشنا بشوند و شاید برای حجاجی كه بعد از این به حج مشرف بشوند بیفائد نباشد.
یك نكته هم لازم است متذكر بشوم و آن این كه دسته ازسادات یا مجهول السیاده در موسم حج میان حجاج شیعه گردش كرده، طلب سهم سادات مینمایند. به اینها آقایان حجاج نباید پول حسابی بدهند چون هر كدام از اینها كه سید هستند ناچار از دفتر عمومی سادات همه ساله اقلا توسط بنده پول میگیرند و در نتیجه آنهائی كه محترم و آبرومند و یا عاجز از گشت هستند محروم میمانند؛ لذا توصیه میكنم كه شایسته است به این سادات كمك مختصر كرده سهم سادات را بیاورند یك جا به همه عادلانه تقسیم بشود.
دیگر آن كه آنچه سهم امام علیه السلام از آقایان حجاج میرسد صرف فقراء شیعه و خانوارهای بی بضاعت نخاوله كه خیلی زیاد هستند میشود و مقداری هم به فقرای اطراف مدینه و حومههای نزدیك شهر كه شیعه و بسیار فقیراند داده میشود و مقداری هم به حسب زیادی عائله و كمی شدت استیصال و قلت گرفتاری و مقداری هم به حسب دستور مرحوم آیت الله - قدس سره - به مصارف دیگری كه اهم آنها تألیف قلوب مستضعفین و كمك به اهل منبر شیعه و كسانی كه در صدد تربیت اطفال شیعه هستند و موارد دیگری كه این مختصر گنجایش آن را ندارد، داده میشود .
منبع:کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران
/خ
مدینه به حسب موقع جغرافیائی از مناطق استوائی شمرده نمی شود [زیرا] ارتفاع مدینه منوره از سطح دریا حدود ششصد و نوزده متر است و خود مدینه در طول سی و نه درجه و پنجاه و پنج دقیقه شرق خط استواء و عرض بیست و چهار درجه و پانزده دقیقه از شمال خط استواء واقع شده، در تابستان حرارت سایه حدود چهل درجه فوق صفر و در زمستان نوعاً ده درجه بالای صفر است. روی این حساب مدینه از مناطق استوائی شمرده نمی شود؛ و چون منطقه كوهستانی است هوا نوعا صاف و روشن خصوصا طرف غروب هوا كاملا صاف است.
قسمت های شهر مدینه، آنچه در اطراف حرم است همه دارای كوچه های تنگ و خانه های عجیب و غریب چند مرتبه ای [طبقه ای] است و اصلاحات شهری نوعا در قسمت های شمالی شهر شده و عقیده دارم این قسمت از خانه های تنگ و تاریك جنوب حرم مطهر نبوی خوب است به همین صورت حفظ بشود؛ چون كه تمام این خانه ها منزل های صحابه بزرگ و ائمه بزرگ (ع) و اولاد آنها می باشد و هنوز به اسم آنها نامیده می شود و این آثار تاریخی باید به همین صورت برای عبرت و اعتبار محفوظ بماند و آنچه اصلاحات و تغییر وارد می شود در غیر این منطقه صورت بگیرد. هنوز خانه حضرت صادق و عده ای از سادات بنی الحسن در طرف جنوب مسجد نبوی و خانه اصحاب مخصوصا ابو ایوب انصاری باقی و به همین اسامی نامیده می شود. (رجوع شود به كتاب وفاء الوفاء فی اخبار دار المصطفی)
نفوس مدینه مركب از عناصر مختلفی است كه نوعاً از نقطه نظر ثواب از تمام نقاط و ممالك اسلامی در مدینه جمع شده اند. هر فامیلی را ملاحظه می كنید پس از چند پشت قطعاً به یكی از ممالك اسلامی یا غیر اسلامی می رسد كه نوعا برای درك فیض مجاورت مرقد مقدس نبوی از مملكت خود هجرت كرده و در مدینه و آنها كه تحمل بیشتری داشتند در مكه مجاورت اختیار كرده اند.
اخیراً در موقع انقلاب اكتبر عده زیادی از مسلمانان نواحی تركستان و شهرهای قفقاز و بخارا و تاشكند زندگی خود را رها كرده، به حجاز آمده اند و عموما اینها به زبان فارسی آشنا می باشند و تقریبا زمام امور اقتصاد و كسب های متوسط دست این مهاجرین تازه وارد است و اما مردمان اصلی حجاز نوعاً اهل كسب و جدیت در استنتاج نیستند و علتش هم این است كه در مكه و مدینه همه ساله از طرف حجاج و اهل خیر ممالك اسلامی خیرات ومبرات زیادی به طرف حجاز سرازیر می شود. علاوه، اوقافی كه اطراف ممالك اسلامی از طرف مردمان مسلمان متموّل ممالك اسلامی برای سكنه و مجاورین مدینه و مكه وقف شده، هر سال به حجاز می رسد و اینها طبعاً مردمان را تنبل بار می آورد و اگر كسی درست در اوضاع و احوال سكنه مكه و مدینه مطالعه بكند، كم و بیش مردم اصلی آنجا را تنبل و بی كار و گدا می بیند و در سایر مشاهد مشرّفه هم كم و بیش مردم اصلی سكنه آنجا همین طوری هستند. فعالیت و كوشش و كار نوعاً مال اشخاص غریب و كسانی است كه از جاهای دور آمده برای تحصیل تموّل كوشش می كنند.
از این جهت تموّل و سرمایه در دست غیر عنصر حجازی است، چناچه كارگری و عملگی و كارهای بی زحمت را هم مردمان بی بضاعتی كه از خارج حجاز مخصوصا از یمن و حضرموت و افریقا میآیند اداره می كنند. حتی باربری را هم همین غربا متصدی هستند.
سابقاً نخاوله ساكن مدینه نوعاً بنا بودند و بنائی ساختمان مدینه را اینها عهده دار بودند؛ در اثر تنبلی و از كار كم گذاشتن مثل بناهای مملكت ما، یمانیها و سائر ملل دیگر این كار را هم قبضه كرده اند.
در اثر همین اخلاط عمیق، زبان حجاز عربی صحیح نیست. من مكرر خطبای حجاز را دیده ام كه موقع نطق هم غلط صحبت می كنند.
لغت فعلی حجاز مركب از لغات مختلفه دنیا است كه صورت عربی شكسته به آن پوشانیده شده است ولهجه نوعاً هندی است و علتش هم این است كه نژاد هندوستانی بیشترین مجاورین حجاز را تشكیل می دهد. این حرفی كه در میان ما معروف است و در بچگی شنیده ام كه مردم مكه و مدینه قرآنی حرف می زنند بی اصل است. روی هم رفته صحیح ترین لغت فعلی عرب كه كمتر مخلوط به زبانها دیگر باشد لغت نجدی است، چون این طائفه كمتر آمیزش با سائر طبقات مسلمان های جهان داشته اند. این است كه زبان آنها درست و نوعاً صحیح است.
[زیارت نامه خوانی ایرانیان و مشکلات شیعیان بومی]
[استطاعت مالی و استطاعت عقلی]
باری قبلا به عرض رسانیدم كه عمده سكنه مدینه منوره و مكه مسلمان های ممالك اسلامی هستند كه برای تحصیل ثواب و تهیه توشه سفر آخرت با این دو شهر آمدهاند. متأسفانه در میان این مهاجرین مختلف و عنصرهای گوناگون كمتر شیعه پیدا میشود و شیعه حجاز عموما مردمان بومی همان حجازند كه از مدتها قبل توطن آنها در حجاز بوده و مهاجرین شیعه از ممالك مختلفه اسلامی كمر مجاور مدینه ومكه می شوند و آنچه از شیعه مهاجرت می كنند عموما به عتبات رفته، مجاور نجف اشرف و كربلا می شوند.
درست معلوم نیست از كی شیعه این انتخاب را كرده اند و گمان می كنم تعدیهای ناروائی كه به شیعه در حجاز می شده، و سیاست هم بی دخالت دركار نبوده، این صورت در اثر آن فشار وآن سیاست پیدا شده است.
[ترکیب جمعیتی شیعیان مدینه]
[نخاوله]
علت عمده این محرومیت این است كه اهل سنت حضور در نمازها و مخصوصا نماز جمعه را لازم و شعار مسلمانی میدانند و كسی كه به نماز جمعه حاضر نشود جزء مسلمانان به حساب نمیآورند و شیعه نخاوله به نمازها و مخصوصاً نماز جمعه حاضر نمیشوند. این است كه حكومت باآنها مثل سائرملل مسلمان معامله نمیكند و چند نفر علمای بومی آن حدود كه گاهگاهی در مدت چند سال میان آنها یافت شده، هم عوام خودشان را به اصول تقیه درست آشنا نكردهاند و شاید حكومت آن روز هم آن قدر پافشاری برای رعایت اصول مسلمانی نمیكرد؛ این است كه نخاوله هم به این شكل درآمدند، بر خلاف حكومت امروزی كه بسیار مقید به مراعات اصول عمومی اسلام ودر صورت تخلف سختگیر است.
در زمان سلطنت ملك سابق عبدالعزیز دستور به فرماندار مدینه داده بود كه اگر نخاوله مثل سائر مسلمانها به جماعت و جمعه حاضر شدند مثل سائر مسلمانها رعایت بشوند و الا در حكم مسلمان نباید باشند.
نخاوله میگویند كه ما از نژاد غلام و كنیزان حضرت سجاد علیه السلام میباشیم. رسم آنها مناسب با كار معروف فلاحت مدینه است؛ یعنی درخت خرما كه محتاج به تلقیح هر ساله است. اینها متصدی عمل تلقیح درختان خرما هستند و در مدینه معروف است كه اگر غیر این طائفه تلقیح بكند درخت خرما بارور نمیشود.
فعلا عنوان نخاوله در مدینه عنوان خوبی نیست و مردم سنی اگر بخواهند به كسی بد بگویند نخولی میگویند و این كاشف از سابقه طولانی عداوت بین آنها و اهل مدینه را میفهماند. به هر حال اینها از سكنه قدیم مدینه شمرده میشوند.
[سادات شیعه مدینه]
این دسته از سادات ناچار برای نماز جمعه حاضر میشوند، لذا مثل نخاوله مورد فشار حكومت و بغض مردمان مدینه نیستند.
دسته دیگری از سادات هستند كه از خارج حجاز به مدینه آمدهاند؛ اینها نوعاً كاسب و امورشان از تجارت و زراعت و كسب میگذرد و كمتر احتیاج به كمك دارند و اسم آنها در دفتر سادات مدینه نیست و اینها نسبتاً محترمتر از سادات نامبرده هستند و فشار حكومت نسبت به آنها خیلی كم و بیش بی احترام نیستند و اینها را حبوبی میگویند كه اصلا نجفی و اولاد مرحوم سید عمران هستند كه از سادات جلیل القدر و با كفایت ساكن مدینه منوره بوده و یگانه پناهگاه شیعه بود.
دسته سوم بدو یعنی مردم صحرا نشینیاند كه آمده و معاشرت با نخاوله كرده و شیعه شده و یا از شیعه اهل فرع كه نزدیك رابغ است، آمدهاند و در مدینه توطن كردهاند. اینها هم قریب دو سه هزار نفر میشوند و نوعا جزء رعیتهای بیرون شهر هستند و اطراف مدینه خانوادههائی هم یافت میشود كه شیعه هستند برای سختی زندگی محل خودشان را رها كرده، به مدینه آمدهاند و روی هم رفته شیعه مدینه را این سه دسته تشكیل میدهند و چون نوع شیعه، مردم تحصیل كرده نیستند و از طرفی حكومت مخصوصاً از غیر عنصر نجدی كمتر استخدام میكند و علل سیاسی دیگری هم در بین است كه اینها را از جامعه دور و از تشكیلات سیاسی و ملی بر كناره داشته است.
این هم ناگفته نماند كه بین راه مدینه و مكه یعنی چهل فرسخی مدینه زمینی است به نام وادی الفرع كه عموما مردم آن جا شیعه هستند و دارای زراعت و فلاحت هستند لكن در حجاز برای كمی آب زارعت صحیحی به معنای حقیقی خودش یافت نمیشود، اگر سالی بارندگی بشود محصول به قدری كه زارعین اداره بشوند به دست میآید و الا باید به سختی بگذرانند.
[حسینیه هندی باشگاه شیعیان مدینه]
این را هم باید متذكر بشوم كه دستههای كوچك شیعه در اطراف مدینه زیاداست و اگر امسال وقت حسابی پیدا كردم صورت كاملی از عده شیعیان اطراف مدینه و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آنها تهیه كرده، با عده شیعیان مكه و وضع آنها و برای سال دیگر در همین نشریه منتشر مینمایم تا خوانندگان محترم درست به وضعیت آن حدود آشنا بشوند و شاید برای حجاجی كه بعد از این به حج مشرف بشوند بیفائد نباشد.
[کمک به شیعیان مدینه]
یك نكته هم لازم است متذكر بشوم و آن این كه دسته ازسادات یا مجهول السیاده در موسم حج میان حجاج شیعه گردش كرده، طلب سهم سادات مینمایند. به اینها آقایان حجاج نباید پول حسابی بدهند چون هر كدام از اینها كه سید هستند ناچار از دفتر عمومی سادات همه ساله اقلا توسط بنده پول میگیرند و در نتیجه آنهائی كه محترم و آبرومند و یا عاجز از گشت هستند محروم میمانند؛ لذا توصیه میكنم كه شایسته است به این سادات كمك مختصر كرده سهم سادات را بیاورند یك جا به همه عادلانه تقسیم بشود.
دیگر آن كه آنچه سهم امام علیه السلام از آقایان حجاج میرسد صرف فقراء شیعه و خانوارهای بی بضاعت نخاوله كه خیلی زیاد هستند میشود و مقداری هم به فقرای اطراف مدینه و حومههای نزدیك شهر كه شیعه و بسیار فقیراند داده میشود و مقداری هم به حسب زیادی عائله و كمی شدت استیصال و قلت گرفتاری و مقداری هم به حسب دستور مرحوم آیت الله - قدس سره - به مصارف دیگری كه اهم آنها تألیف قلوب مستضعفین و كمك به اهل منبر شیعه و كسانی كه در صدد تربیت اطفال شیعه هستند و موارد دیگری كه این مختصر گنجایش آن را ندارد، داده میشود .
منبع:کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}